پایان راه...

بیا ُ محکم بغلم کن؛
 

هرچند پایان راه رسیده ایم.


چیزی از تو 
 

به یادگار


نمی خواهم.
 

در دهلیز چپم 


عشقی از تو جا مانده،


سینه ات را بیاور


امانتی را 


به قلبت پس می دهم...

می آیی
خسته
با چمدانی که گویی
دسته اش به دستانت
قفل بسته
کفش های پوشیده
بند های بسته
می آیی
اما آمدنت،شبیه نماندن
درست شبیه رفتن است...

"لیلا خراسانی فر"